هنر صمیمیترین و مطبوعترین راه ارتباط بشری است (نصیری فر، ۱۳۸۲، ص ۲۰). در میان هنرها، موسیقی به علت داشتن انرژی، تحرک و جاذبه ذاتی، بسیار نافذ بوده و به طرز فوقالعادهای، بشر را به خود مشغول کرده است (زاده محمدی، ۱۳۸۱، ص ۷). موسیقی از نیازمندیهای نخستین بشر به شمار میرود (طهماسبی، ۱۳۸۰، ص ۱۹). برای مردم باستان موسیقی لازمه بقا بود (موکی ، ۱۹۹۲، ترجوه عمرانی، ۱۳۸۶، ص ۶).
دوران کودکی، از دیدگاه دانشمندان و فلاسفه، در شکلگیری شخصیت انسانها بسیار مهم و مورد توجه است. نحوه شکلگیری کودکان، در دوران کودکی، مرحله خطیری در سرنوشت ملتها است.
دوران کودکی، پایهای است که شخصیت جوامع بعدی بر آن شکل میگیرد و این مهم، آنچنان مدنظر بوده است که برخی متفکرین گفتهاند: آنگونه که کودکان زیستند سرنوشت جوامع نیز همانگونه خواهد بود.
“کین تو” شاعر چینی دو هزار سال قبل از میلاد گفته هرگاه خواستی پس از یک سال دروکنی، گندم بکار، هرگاه خواستی بعد از ده سال به ثمر برسی، درخت بنشان، هرگاه اراده نمودی پس از صدسال محصول به دست آوری، مردم را تعلیم ده و تربیت نما؛ زیرا اگر گندم بکاری، تنها یکبار درو خواهی کرد، اگر نهال حرس کنی، ده بار محصول خواهی داشت و زمانی که مردم را تعلیم دادی، صدبار محصول و نتیجه کار خود را به دست خواهی آورد. (اسلامی، ۱۳۷۵، ص ۱۱۲).
بسیاری از محققان و دانشمندان در زمینه آموزش به کودک، مشغول به تحقیق هستند محققان تربیتی به راههایی فکر کردند که از طریق آن به دنیای کودک نفوذ کرده تا بتوانند افکار و دانشهای شایسته را به درون کودک منتقل کنند. از طرفی برخورد با کودکان در سنین مختلف، متفاوت بوده و هر دوره سنی، شرایط خاص خود را میطلبد. از این میان سنین قبل از دبستان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و پایهایترین دوران برای تربیت کودک به شمار میرود.
اهمیت دادن به دوران کودکی، تنها میان روانشناسان و فلاسفه، از طریق پژوهشها و بحثها و ارائه تجربههای شخصی و اجتماعی خلاصه نشده و دانشمندان و محققان تربیتی و نویسندگان نیز دستاندرکار ساختن شخصیت کودک شدند و با توجه به اینکه ساختن کودک، حرکت چندبعدی است هدف آنها بر دو محور استوار شد: ۱- بررسی ابعاد شخصی و اجتماعی کودک ۲- ارائه تغذیه فکری و فرهنگی و انتقال معارف انسانی، آنگونه که با کودک و ادراک وی مناسب باشد. توجه به کودکان و داخل شدن به دنیای آنها، کاری است که بهطور طبیعی، مستلزم امکانات خاصی است، لذا محققان تربیتی پسازآن که بررسیهای اولیه خود را به پایان رساندند، به راههایی فکر کردند که از طریق آن به دنیای کودک نفوذ کرده، تا از آن طریق بتوانند معارف و افکار و دانشها و اعتقادات شایسته برای دنیای کودک را به درونش منتقل کنند. از طرفی برخود با کودکان در سنین مختلف، متفاوت بوده و در هر دوره سنی، شرایط خاص خود را میطلبد. از این میان، سنین قبل از دبستان و سالهای اولیه ورود کودک به دبستان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و پایهایترین دوران برای تربیت کودک به شمار میرود.
به عقیده دومان روانشناس سوئدی، از لحاظ تأثیرات آموزشی، ساختن یک نابغه قبل از ششسالگی با یک برنامه صحیح آموزشی کار مشکلی نیست، چراکه میزان فراگیری کودک قبل از ششسالگی با آموختههایش تا آخر عمر برابری میکند. آموزش موسیقی از مواردی است که نهتنها بایستی در این دوران موردتوجه باشد، بلکه تجربه ثابت کرده افرادی که در این سنین به فراگیری موسیقی پرداختهاند، در فراگیری مطالب دیگر سریعترند و این کار کمک زیادی به فراگیری مطالب درسی کودکان در سالهای بعد خواهد کرد (اسلامی، ۱۳۷۵، ص ۱۱۳).
ازنظر آموزشی، مهمترین نقش موسیقی، پرورش حواس بهمثابه ابزار شناخت در کودکان است و این ابزار کودک را با جهان خارج پیوند میدهد. نقش آموزش موسیقی را در فعالیتهای مختلف کودکان به تجربه میتوان دریافت. آموزش مفاهیم، واحدها، کار، اعداد، رنگها، شناخت محیط طبیعی و اجتماعی اگر با شعر و موسیقی همراه باشد یادگیری کودک سریعتر، عمیقتر و پایدارتر خواهد بود (اسلامی، ۱۳۸۱)
سیستمهایی که موسیقی باعث تقویت آنها میشود مانند سیستم حواس پنجگانه، تمرکز، درک، احساس و سیستم حرکتی در واقع، نیروهای محرکی هستند که پشت قدرت یادگیری نهفته هستند. این به این معنی نیست که بدون موسیقی افراد نمیتوانند مطالب را یاد بگیرند، بلکه یادگیری به همراه موسیقی امکان توسعه سیستمهای مغز را که هیچکدام به خاطر طبیعت خود امکان سنجش را ندارند، فراهم میآورند (جنسن، ترجمه عمرانی گرگری، ۱۳۷۶، ص ۲۳)
کودکان میتوانند از سه، چهارسالگی بهطور غیررسمی به کمک بازیها و تمرینهای کودکانه بیاموزند. مقصود از آموزش غیررسمی، نحوه آموزش آنهاست، که با بازی و سرگرمی توأم است؛ زیرا کودکان زیر هفت سال، نیز میتوانند مطالب رسمی موسیقی و آهنگها و ترانههای گوناگون را فراگیرند و اجرا کنند. مهمترین اثر فعالیتهای موسیقی برای کودکان زیر هفت سال، پرورش و هماهنگی حواس، حرکات و همچنین تقویت حافظه صوتی و درک شنوایی آنهاست که تقویت این زمینه، لازمه رشد استعداد موسیقی است (همان منبع، ۱۳۸۱).
یکی از مهمترین جنبههای آموزش موسیقی به کودکان، نواختن جمعی کودکان است که وقتی بهصورت جمعی نواخته میشود به دلیل ماهیت اجتماعی خود، به آموزش هماهنگی، احترام به دیگران، رعایت نظم و نوبت کمک میکند. با توجه به تحقیقات انجامشده، نمونههایی ازتأثیرات موسیقی بهصورت گروهی را میتوان اینگونه بیان داشت:
نواختن ساز، حرکت با موسیقی و ساختن آهنگ به کودک و نوجوانان این امکان را میدهد تا توانند احساسات خود را ابراز و انگیزههای نامطلوب را به رفتارهای قابلقبول اجتماعی تبدیل کنند. کشش و رغبت ملایم برای فعالیتهای گروهی که در ذات موسیقی است، افراد خجالتی و گوشهگیر را به ارتباط با دیگران تحریک میکند. فعالیت گروهی موزیکال برای توسعه همکاریها و ارتباطها مفید و مؤثر است. خواندن آهنگهای دستهجمعی، گفتگو پیرامون موسیقی و سرودن آهنگ، در تسهیل ابراز بیان و روابط کلامی، بسیار مؤثر است. تقویت مهارتهای تقلیدی و افزایش انجام وظایف رفتاری، غالباً با نتیجه فعالیتهای سازی گروهی، فعالیتهای حرکتی و خواندن است. شرکت موفقیتآمیز در گروههای موسیقی و کسب مهارتهای سازی (ابزاری)، انگیزه احترام به خود و اعتمادبهنفس را تقویت میکند. شرکت در کلاسهای موسیقی، ریتم، گروههای کر، کنسرتها و نمایشهای مختلف میتواند در کودکان و نوجوانان ارزش شخصی (ارتقا شخصیت خودی کودک در اجتماع) ایجاد و آن را تقویت کند. درسهای خصوصی موسیقی میتواند، توان تحصیلی کودکان را ارتقا دهد و رفتارهای اجتماعی مناسب را در آنها تولید کند (جوانمرد فردوس، ۱۳۸۸، صص ۱۳ و ۱۴).
در مجموع موسیقی مناسب کودکان و نوجوانان، زمینه ارزشمندی برای بروز مناسب هیجانات کودکی، ارتباط سالم با همسالان و اجتماع، تقویت اعتمادبهنفس، ارتقاء شعور و احساسات کودک، ارتقاء خلاقیت و از همه مهمتر تقویت روحیه اجتماعی است (قائمی، ۱۳۸۰، صص ۶۸-۶۹).
انسان موجودی است اجتماعی و جنبه اجتماعی رشد کودک پایه و اساس زندگی او را تشکیل میدهد. لازمه زندگی اجتماعی، آمادگی روانی، برخورداری از مهارت اجتماعی، اعتمادبهنفس و قدرت سازگاری اجتماعی است (افروز، ۱۳۸۴، ص ۳۲).
در کنار این تأثیرات موسیقی، متخصصان کوشیدهاند شیوههای مناسب را برای آموزش موسیقی به کودکان ابداع کنند. یکی از روشهایی که امروز برای آموزش موسیقی به کودکان بکار گرفته میشود، روش کارل ارف است که این روش نقش خاصی را در رشد اجتماعی ایفا میکند و بیشترین رشد شناختی در این شیوه از طریق تعامل و مشارکت اجتماعی رخ میدهد (کریسپ، ۲۰۰۶).
امید است با شناخت تأثیرات مثبت و تعیینکننده و بهرهگیری از تجارب ارزنده بتوانیم روحیه اجتماعی را در کودکان تقویت کنیم تا در سایه همکاری سودمند نسل آینده کشور بتواند وظایف خطیر خود را به نحو احسن انجام دهد.
کتاب حاضر باهدف مطالعه راههای بهبود میزان یادگیری و توان مهارتی بهواسطه آموزش موسیقی در کودکان ۴ تا ۹ سال شهر تهران تالیف شده است.
در این کتاب تعداد ۵۴ کودک ۴ تا ۹ سال بهصورت نمونهگیری تصادفی از مهدکودکها و مدارس واقع در مناطق پنجگانه تهران انتخابشدهاند. ۵۴ کودک دیگر به همین صورت از آموزشگاههای موسیقی و مهدهایی که در آنها آموزش موسیقی انجام میپذیرد انتخاب شدند. در مجموع ۱۰۸ کودک بهصورت گفتهشده در دو گروه مساوی کنترل و آزمایش قرار گرفتند. در هر دو گروه تعداد دختران و پسران برابر میباشد یعنی در هر گروه ۲۷ دختر و ۲۷ نفر پسر در نظر گرفته شده است. دادهها از طریق پرسشنامه مهارتهای اجتماعی گرشام و الیوت و پنج سؤال در مورد میزان یادگیری کودکان جمعآوریشده است. پرسشنامهها توسط مربیان کودکان در گروه آزمایش و کنترل تکمیلشده است. پس از تجزیهوتحلیل اطلاعات و دادهها، نتایج بهدستآمده از مقایسه میزان مهارتهای اجتماعی و توان یادگیری کودکان ۴ تا ۹ ساله در دو گروه آزمایش و کنترل نشان داد، میزان مهارتهای اجتماعی و یادگیری کودکان ۴ تا ۹ساله در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل رشد چشمگیری داشته است.
شيوه سازماندهي کتاب حاضر به صورت زیر میباشد.
فصل اول: هنر موسیقی
فصل دوم: تاریخ هنر موسیقی
فصل سوم: آموزش موسیقی به کودکان
فصل چهارم: مربیان بزرگ موسیقی کودک
فصل پنجم: سازهای موسیقی
فصل ششم: مهارتهای اجتماعی
فصل هفتم: تحقیقات آموزش موسیقی
فصل هشتم : مطالعه موردی
فصل نهم : روش و ابزار
فصل دهم : یافتهها
فصل یازدهم : جمعبندی
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آموزش موسيقی و مهارتهای اجتماعی” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.