بعد از جنگ جهانی دوم فقر و عقبماندگی بعضی از کشورهای جهان سوم به شدت آشکار شد. دلایل زیادی از قبیل استثمار مستعمرات، خرابیهای بعد از جنگ، تورم ناشی از جنگ و مسائلی از این قبیل میتواند بازگوکننده چنین وقایع ناراحت کنندهای در بسیاری از کشورها باشد. دقیقاً اینجاست که موضوع اقتصاد توسعه برای مطالعه عقبماندگی و توسعهنیافتگی این ملل مطرح شد. در اوایل ۱۹۵۰ اقتصاد توسعه به عنوان یک شاخه در اقتصاد مطرح شد. گرچه در طول دههها اقتصاد توسعه دچار پارادایم شیفت شد و موضوعات آن در طول دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ دچار تحول شد اما در دهههای اخیر به یک موضوع جا افتاده تبدیل شد.
اقتصاد توسعه اساساً برای تئوریزه کردن عقبماندگی اقتصادی کشورهای کمتر توسعه یافته ، اعمال این دانش نظری برای تحلیل مسائل مشترک از قبیل توسعهنیافتگی، درآمد پایین، فقر و همچنین یافتن راه حلهایی برای حل این مشکلات طراحی شده است. کلی سازی اقتصاد توسعه اغلب بر پایه آزمون فرضیه مطالعات موردی اقتصاد خرد است. (استرن ۱۹۸۹ :۵۹۹)
در واقع اقتصاد توسعه ترکیبی از انواع بسیاری از موضوعات و سؤالات است که شامل تحلیل علت توسعهنیافتگی و سیاستهایی در جهت حل پارهای از مشکلات مربوط به آن میباشد. پایه معرفتی تئوریهای اقتصاد توسعه در کل آشکارسازی سندرم فقر و توسعهنیافتگی شایع به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته است. هدف اقتصاد توسعه اساساً پدیده شناسی توسعهنیافتگی و تجویز سیاست مناسب برای ریشه کن کردن آن است. تئوری سازی توسعه بر پایه مطالعه دلایل و عیب شناسی عقبماندگی اقتصادی بنا شده است.
بهر حال در طول سالها تحقیق، اقتصاد توسعه از مرزها و حدود اقتصاد محض تجاوز کرده و به زمینههای دیگری وارد شده است. این دلیلی است که اغلب، اقتصاد توسعه را با موضوع تخطی یاد میکنند. در واقع سر حد اقتصاد توسعه بعد از دهه ۱۹۵۰ به شدت تیره شد. در حال حاضر مشکل است که به طور قابل مشاهده و امکانپذیر به ابعاد هستی شناسی اقتصاد توسعه به دقت اشاره کرد. موضوع به قدری گسترده شده که قریب به اتفاق هر نوع مطالعه در جهان به راحتی میتواند زیر سایه تحلیل اقتصاد توسعه قرار بگیرد. گرچه این گستردگی آثار جانبی مثبتی داشته اما مسئول فقدان تخصص گرایی، تمرکز و رهبری بوده است. با این وجود موضوع اقتصاد توسعه مخصوصاً در بین کشورهای جهان سوم باقی مانده و هنوز رایج است. محبوبیت موضوع در سطح تحقیقات آکادمیک کمتر شده است شاید به این علت که نتوانسته عملاً مسائل را حل کند. در تئوریهای اخیر توسعه این خوشبینی ایجاد شده که این تئوریها خواهند توانست کشورهای کمتر توسعه یافته را از مرداب فقر و تنگدستی نجات دهند؛ اما تاکنون هیچ کدام از این خوشبینیها در کشورهای کمتر توسعه یافته اتفاق نیفتاده است. گرچه تئوری سازی در اقتصاد توسعه میتواند بیضرر باشد اما در مرحله عمل و سیاست گذاری میتواند باعث هرج و مرج شود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “توسعه، فرآیندی چند بعدی” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.