امروزه بسیاری از سازمانها به لزوم کارآفرینی سازمانی پی بردهاند. این تغییر گرایش در استراتژی و دیدگاه سازمانها در پاسخ به شرایطی است که بر سازمانها تحمیل گردیده است. شرایطی همچون افزایش سریع رقبای جدید، ایجاد حس بیاعتمادی نسبت به شیوههای مدیریت سنتی در سازمانها و در نهایت خروج بهترین نیروهای کار از سازمانها و اقدام آنها به کارآفرینی مستقل. (کرت، ۲۰۱۳) .
کارآفرینی سازمانی با پرورش رفتارهای کارآفرینانه در سازمان میتواند این مشکل را حل کند. سازمانها میتوانند خلاقیت و نوآوری را از طریق تشویق کارکنان برای فکر کردن توسعه بدهند و به آنها برای تعقیب برنامههایشان آزادی و انعطافپذیری بدهند بدون اینکه آنها را در باتلاق بروکراتیک قرار دهند. از این رو کارآفرینی سازمانی به عنوان سیستم توانمندساز کارکنان تلقی میگردد که خلاقیت کارکنان را به طول برنامهریزی شده و سنجیده به کار میگیرد. (آویتال، ۲۰۱۴)
تجرییات کشورهای جهان و البته بسیاری از تجربیات شهرداری در کشور ما نشان داده است که نمیتوان از نگاه بالا و در قالب نقشههای مختلف در حل این معضلات شهری موفق شد. بر همین اساس بار دیگر توجه به محلات در دستور برنامهریزان شهری قرار گرفت. بنابراین، در دهههای اخیر، بسیاری از سازمانها و نهادهای مدیریت و برنامهریزی بر ترویج نوعی نگرش مشارکتی برای تشویق مدیریت و برنامهریزی از «پایین به بالا» و تاکید بر اجتماعات محلهای به منظور توانمندسازی آنها و نظارت بر اقدامات توسعهای تاکید داشتهاند. (اوکلی، ۱۳۹۲: ۱۱- ۱۲)
امروزه با به بن¬بست رسيدن بسياري از روشهاي سنتي و پاسخگو نبودن آنها در رويارويي با مشكلات و معضلات علت و معلولي در اقتصاد ملي و اقتصاد جهاني، ناگزير به تعريف مفاهيم و چارچوبهاي جديدي هستيم كه در دنياي رقابتي و اقتصاد بدون مرز و آزاد بتواند جايگاه قابل قبول و رتبه مناسبي در بين اقتصادهاي جهان براي كشور به ارمغان آورد و از بسياري از هزينه¬هاي گزاف بكاهد. اين راهحل و راهكار چيزي نيست مگر بهكارگيري تمام ظرفيتها و قابليت¬هاي موجود و طرح و اجراي روشهاي نوآورانه و خلاق مبتني بر دانش و متكي بر امكانات ناشي از فناوري نوين یا همان کارآفرینی. كارآفرينان از هر قشر و رده و هر گروهي با تمام وجود و با برخورداري از كمترين امكانات و توقعات می¬توانند در بستر سازمانهاي كوچك و بزرگ، ظهور و بروز يابند.
امروزه كارآفريني را به عنوان يكي از ابزارهاي توسعه محسوب ميكنند. چراكه وجود انسانهاي كارآفرين موجب ايجاد بستر موفقيتها ميشود. همچنين با توجه به افزايش سريع رقباي جديد و ايجاد حس بياعتمادي نسبت به شيوههاي مديريت سنتي در شركتها، ضرورت كارآفريني در سازمانها احساس ميشود در اين ارتباط وظيفه سازمانهاي پويا كشف و پرورش افراد خلاق و كارآفرين است. يك سازمان در راستاي تحقق افراد خودجوش و نوآور نياز به ساختار مناسب و مديران كارآفرين دارد. سازماني كه استعدادهاي نهفته در خود را نتواند به عرصه ظهور برساند در اندك زماني مغلوب سازمانهاي ديگري خواهد شد كه در به كارگيري استعدادها و ارائه محصول جديد با هزينه اندك قدرت داشته و از مديريتي لايق با افق ديد وسيع برخوردار است. براي دستيابي به كارآفريني نياز به ابزار است.
يكي از ابزارهاي مناسب براي رشد كارآفريني وجود ساختار سازماني منطبق بر مفاهيم كارآفريني است و باتوجه به اهميت كارآفريني و نقش آن در توسعه متأسفانه اين امر در كشور ما كمتر مورد توجه قرار گرفته. بررسي برنامه راهبردي تحول نظام اداري نشان ميدهد كه به رغم دارابودن منابع سرشار مادي و معنوي ملي و موقعيت ممتاز بينالمللي و امكانات بالقوه انساني و نيز سختافزارهاي عمومي در نظام اداري كشور به دليل ناكارآمدي نظامهاي توسعه منابع انساني كهنگي ساختار سازماني و مديريتي نتوانستهايم در علوم و فنآوري براي توسعه و تحول در عرصههاي سازماني ما غيرعلمي و به شدت متمركزند و مديران مجهز به علون و فنون روز نيستند.
کارآفرینی با ایجاد فرصتهای شغلی و تولید ثروت و بهبود شرایط اقتصادی، پیشزمینهای اساسی برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه است. با برآوردهشدن نیازهای اولیه معیشتی، زمینه برای بروز نیازهای عالیتر انسانی فراهم میشود که اگر در مسیری درست هدایت شود، به شکوفایی و تعالی انسانها و جامعه میانجامد. از سوی دیگر، نحوه شکلگیری و ثمربخشی کارآفرینی، روشها و شیوههای خاصی را میطلبد که بر پایه باورها و ارزشهای ویژهای استوار شده است. مجموعه این روشها و باورها را میتوان یک فرهنگ تلقی کرد.
در واقع فرایند کارآفرینی در بطن خود فرهنگ خاصی را نهفته دارد. این فرهنگ را میتوان همان فرهنگ حاکم بر شرکتهای کارآفرینی کوچک دانست: مفهوم مشترکی است که اعضای شرکت پذیرفتهاند و ارزشها، باورها و روشهای مشترکی است که بر فعالیت شرکت حاکم است. علاوه براین ویژگیها، تعمیق و گسترش فرهنگ کارآفرینی، بستری مناسب برای بسط عدالت در جامعه است. در یک جامعه کارآفرین، همه انسانها فرصتهای یکسانی پیش روی خود دارند. در این جامعه، سرمایه یا زمین منشأ تولید ثروت نیست و در چنین جامعهای افراد هوشمند، خلاق و صاحباندیشه و نیز پرتلاش و مصمم، شانس بیشتری برای موفقیت دارند و صاحبان سرمایههای کلان نمیتوانند ثروت را در انحصار خود نگه دارند. تمام اینها در کنار هم یک زمینه مناسب برای بسط عدالت در سطح اجتماع است.
نیروی انسانی جوان و جویای کاردر کشور میتواند به عنوان پتانسیلی عظیم برای توسعه کارآفرینی و به تبع آن توسعه اقتصادی و فرهنگی جامعه محسوب شود. بنابراین با توجه به نقش کارآفرینی در توسعه همه جانبه در کشورهای صنعتی و پیشرفته، کشورهای در حال توسعه نیز در پی ایجاد موج گسترده و جدیدی از سازمانهای کارآفرین هستند که برای رسیدن به این مهم میبایستی نقش و اهمیت فرهنگ کارآفرینی و عوامل رشد و توسعه دهنده و یا موانع آن در سازمانها مشخص و معرفی شوند.
به عبارتی دیگر کارآفرینی به عنوان یک الزام و رویکرد نوین و تدبیر جدید اقتصادی در پاسخ به واقعیتها و شرایط جدید محیطی، یکی از راهکارهای ارزشمند در رویارویی و تقابل با ناکارآمدی اقتصادی و جلوگیری از پدیدههای منفی اقتصادی مانند بیکاری، محسوب میشود. امروزه با به بنبست رسیدن بسیاری از روشهای سنتی و پاسخگو نبودن آنها در رویارویی با مشکلات و معضلات علت و معلولی در اقتصاد ملی و اقتصاد جهانی، ناگزیر به تعریف مفاهیم و چارچوبهای جدیدی هستیم که در دنیای رقابتی و اقتصاد بدون مرز و آزاد بتواند جایگاه قابل قبول و رتبه مناسبی در بین اقتصادهای جهان برای کشور به ارمغان آورد و از بسیاری از هزینههای گزاف بکاهد. این راهحل و راهکار چیزی نیست مگر بهکارگیری تمام ظرفیتها و قابلیتهای موجود و طرح و اجرای روشهای نوآورانه و خلاق مبتنی بر دانش و متکی بر امکانات ناشی از فناوری نوین که آن عنصر مترقی، فرهنگ کارآفرینی است که در آن کارآفرینان از هر قشر و رده و هر گروهی با تمام وجود و با برخورداری از کمترین امکانات و توقعات در بستر سازمانهای کوچک و بزرگ، ظهور و بروز مییابند.
امروزه سازمانها نميتوانند با تعداد اندکي افراد خلاق و کارآفرين و يا اجراي چند طرح کارآفرينانه بر رقباي کوچک، چابک، منعطف، نوآور، فرصت گرا، و کم هزينه فايق آيند، آنها بايد شرايطي را فراهم کنند تا همه کارکنان روحيه کارآفريني پيدا کرده بتوانند به راحتي، مستمر و بطور فردي يا گروهي فعاليتهاي کارآفرينانه خود را به اجرا درآورند. سازمانها براي به اجرا درآوردن و بكارگيري كارآفريني در سازمانهاي خود ابتدا بايد فرهنگ سازماني خود را با فرهنگ كارآفرينانه منطبق كنند، بدين معني كه سازمانها بايد فرهنگي را در ميان كاركنان خود رواج دهند كه به خلاقيت و نوآوري، درستي، صداقت، احترام گذاشته و آنها را تقويت كنند.
در اين فرهنگ بايد به كاركنان فرصت داد تا طرحهاي ابتكاري خود را به اجرا درآورند و در صورت شكست نيز از حمايت مديران خود برخوردار شوند، سازمانهاي كارآفرين براي افزايش نوآوري سعي ميكنند كه در تصميمات خلاقانه، سيستم عدم تمركز اعمال گردد، همچنين از سيستم ارتباطات باز افقي و عمودي استفاده ميشود تا به يك ايده جديد اجازه دهند به سرعت در سازمان منتشر شود، در سازمان كارآفرينانه، بدليل نقش محوري سيستم پاداش و افزايش اثربخشي آن معيارهاي تشويق و پاداش در سازمان به طور روشن و واضح به اطلاع همه كاركنان ميرسد، و اساساً مخاطره پذيري، نوآوري، كارگروهي و رفتارهاي خلاقانه در اين سيستم مورد تشويق قرار ميگيرد، در سازمانهاي كارآفرين به كاركنان چنين القا ميشود كه براي رسيدن به چشم اندازهاي آتي موفقيتهاي كوچك امروز را مانند پلههاي ترقي رسيدن به چشم اندازهاي روشن آتي سازمان در نظر بگيرند، به همين دليل است كه در اين سازمانها به تحقيق و توسعه اهميت خاص داده ميشود.
کتاب حاضر با هدف آشنایی خوانندگان با مباحث مرتبط با فرهنگ و آموزش¬های فرهنگی در جامعه¬ی معاصر، طی پنج فصل به شرح زیر تدوین و تنظیم شده است:
فصل اول به کلیات اختصاص دارد.
فصل دوم پیرامون كارآفرينی نگاشته شده است.
در فصل سوم پیرامون کارآفرینی سازمانی ، مطالبی ارائه شده است.
فصل چهارم به استراتژی کارآفرینی اختصاص دارد.
در فصل پنجم نیز پیرامون توسعه و ترویج کارآفرینی، مطالبی ارائه شده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “كارآفريني سازماني؛ از نظريه تا عمل” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.